خواب‌های عجیب (3)

ساخت وبلاگ

می‌خواستم بروم خانه‌ی قبلی مادربزرگ و راه را گم کرده بودم. از کنار خرابه‌ای رد شدم، یک سمور در حال زایمان بود، یا حداقل تعیین شده بود که سمور باشد چون من که تا به حال یکی‌شان را هم از نزدیک ندیده‌ام. بهش کمک کردم تا بچه‌اش را به دنیا بیاورد و ناگهان خودش ناپدید شد. بچه را برداشتم و رفتم تا به خانه‌ای رسیدم که نمی‌دانم کجا بود اما انگار دعوت شده بودم. یک انیمیشن در حال فیلمبرداری بود و شخصیت‌ها همه زنده شده بودند، سپس آدم شدند و با من حرف زدند. چند قسمت را جا انداختم و داستان را نفهمیدم اما یکی‌شان در قسمت آخر موهایش را کوتاه کرده بود و بسیار بهش میامد. لباسی که تنم بود مدام تغییر می‌کرد و چند تکه می‌شد و در نهایت کش آمد و بلند شد. با دوستم در پارک بودیم و گفت که لباسم قشنگ است و من شروع کردم به تعریف خواب پیشین و یادم افتاد که هنوز دارم خواب می‌بینم و کار دارم و باید بیدار شوم و بیدار شدم.

4. اینم نداریم....
ما را در سایت 4. اینم نداریم. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thearies بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 11:06