وقتی مدیر بخش چند تا کار نامربوط بهم داد و بعد از اعتراضم گفت که هر دستوری از بالا برسه باید انجام بدیم و اگه نمیتونم باید استعفا بدم و همکارم شروع کرد به پاچه گرفتن و بقیه ساکت موندن، فکر کردم من که هنر خوندهم و با آدمهای درستوحسابی سر یک کلاس نشستهم، چرا باید تو این نخالهدونی کنار نخالههای احمق برای نخالههای سرمایهدار سودجو کارهای بیخود و نامربوط انجام بدم؟ و گفتم خب باشه استعفا میدم. حتی در تلاشش برای منصرف کردنم هیچ کوتاه نیومد، فقط سعی کرد من رو به شرایط خودشون راضی کنه. استعفام رو تحویل دادم و اومدم بیرون.با احتساب دورهی آزمایشی، کمتر از یک ماه اونجا کار کردم. حالا یک ماهه که بیکارم، جاهای دیگه رزومهام رو رد کردند و نتونستم پروژهی فریلنسری بگیرم. تصمیمم اشتباه بود؟ نمیدونم، ولی پشیمون نیستم. بخوانید, ...ادامه مطلب
از جایی که چندین روز پیش برای مصاحبه رفتم تماس گرفتند. همینطور که گوشی زنگ میخورد یادم افتاد فروشگاهشان در عین کمی شیک بودن در جای پرتی بود و دفترشان که اگر استخدام میشدم باید آنجا کار میکردم، از پشت ساختمان ورودی داشت و روی درِ آهنیاش خیلی درشت و واضح نقشبرجستهای از اندامهای جنسی طرح شده بود که احتمالا نه سازنده و نه مالک متوجهاش شده بودند و باعث شد تا تمام راه برگشت را از شگفتی و خنده و رودهبر شوم و رفتار متکبرانه و نگاه از بالا به پایین مدیرشان که فکر میکرد همهچیز بلد است اما در واقع نبود و سوالهای احمقانه پرسید را از یاد ببرم. احتمالا برای اینکه بروم تست بدهم داشتند زنگ میزدند و من نمیخواستم به اسم تست، کار رایگان انجام دهم و فقط میخواستم پروژه بگیرم و قبل از اینکه بروم مصاحبه نمیدانستم از این کارهای ثابتِ صبح تا عصر است که روح و روان آدم را ذره ذره میکشند بیرون و وقتی میرسی خانه از خستگی غش میکنی و به مرور، نفرتت از آن کار به خودت و زندگیات هم منتقل میشود. به پول چندغازش نیاز داشتم اما برای پول که نباید هر کاری کرد. این نشد، دیگری. بخوانید, ...ادامه مطلب